101 عامل شکست پروژه‌های IT (بخش سوم)

Images
Images
Images
Images

101 عامل شکست پروژه‌های IT (بخش سوم)

  • مقالات
  • 1,990 بازدید
در دو بخش قبلی با عواملی همچون تعامل با سهام‌دارن، رهبری و نظارت، اهداف و چشم‌اندازها، مشکلات تیمی، برآوردهای نادرست و مسائل مربوط به نیاز‌ها که باعث عدم موفقیت پروژه‌های IT می‌شوند آشنا شدیم، در این بخش به بررسی تعداد دیگری از این عوامل خواهیم پرداخت.

برنامه‌ریزی

1- عدم وجود برنامه‌، ورود مستقیم به کار و اجرای آن بدون آن‌که کمی درباره آن تفکر شود. ( ورود مستقیم به یک پروژه وعدم وجود برنامه‌ریزی براساس نتایج به‌دست آمده از برآوردهای مختلف یکی از بارزترین اشتباهات رخ داده در پروژه‌های IT است، که البته در سطح کلان کمتر شاهد این موضوع هستیم.)

2- کوچک شمردن پیچیدگی‌ها، در یک اسلاید پاورپوینتی همه پروژه‌ها ساده به‌نظر می‌رسند، اما در واقعیت موقعیت‌ها به‌مراتب پیچیده‌تر هستند. عدم مشاهده این پیچیدگی‌ها منجر به کوچک شمردن برنامه و بودجه شده و مشکلات دیگری را پدید می‌آورند. ( از اشتباهات کلاسیک)

3- کار کردن زیر یک فشار ثابت و مفرط بدون آن‌که در زمان‌بندی تعیین شده باشد.

4- با فرض این‌که، تلاش‌های انجام شده را می‌توان به‌طور مستقیم با مدت زمان سپری شده برای انجام یک وظیفه بدون وجود هیچ‌ بافری برای محاسبه زمان‌‌هایی که بهره‌وری در آن وجود نداشته است، تخمین زند.

5- عدم موفقیت در اداره کردن پست مدیریتی یا انتظارات مشتری

6- وجود این دیدگاه که برنامه‌ریزی به‌جای آن‌که یک فعالیت تیمی باشد، جزء مسئولیت‌های مدیر پروژه است.

7- عدم توانایی در شکستن یک طرح جامع و بزرگ به بخش‌های قابل مدیریت‌تر که تحویل تدریجی را افزایش می‌دهد.

8- تیم به‌جای آن‌که خودشان را ملزم به رعایت برنامه تعیین شده از سوی گروه‌ها یا سهام‌دارنی بدانند که در کمیته‌های مربوطه اقدام به زمان‌بندی پروژه کرده‌اند، بر مبنای برنامه‌ریزی خودشان کار می‌کنند.

9- وجود نقش‌ها و مسئولیت‌های غیر واضح و روشن منجر به سردرگمی و ایجاد شکاف می‌شود.

10 - به برخی از اعضا تیم اجازه داده می‌شود، به‌اضافه کاری بپردازند که در نتیجه باعث کاهش کارایی در بخش‌های حیاتی پروژه می‌شود، در حالی‌که از وجود دیگر اعضاء تیم کمتر استفاده شده است.

11- الزامات یا نیازها هرگز اولویت‌بندی نشده و در نتیجه تمرکز و انرژی تیم به‌جای آن‌که روی مواردی با اولویت بالا قرار گیرد صرف موارد جزیی و کم اهمیت‌تر می‌شود. ( به‌طور مثال به‌جای آنکه تیم بر زیرساخت‌ها و کدهایی مرکزی یک پروژه تمرکز کند بر رابط کاربری متمرکز شده است.)

12 - عدم موفقیت در پیاده‌سازی مناسب فعالیت‌هایی که برای تغییر فرهنگ کاربری به عنوان بخشی از طرح پروژه در نظر گرفته شده بود. به‌عبارت دیگر عدم موفقیت در بسترسازی لازم برای تغییر نگرش کاربران برای مهاجرت از سیستم قدیم به سیستم جدید (از اشتباهات کلاسیک)

13 - عدم ارائه آموزش کافی به مصرف کنننده محصول، هنگامی که محصول تولید شده در محیط عملیاتی مستقر شده است(اشتباه کلاسیک).

14 - عدم موفقیت در ساخت یک برنامه آموزشی یا عدم توانایی در پیاده‌سازی یک زمان‌بندی ملایم در ارتباط با برنامه آموزشی

15 - موافقت غیررسمی با تغییر درخواست‌ها و عدم توجه و ارزیابی پیامدهایی که به‌همراه این تصمیم‌گیری بوجود خواهد آمد، یا موافقت با تغییر برنامه و بودجه‌ای که قبلا تصویب شده است.

مدیریت ریسک

1- عدم وجود یک تفکر رو به‌جلو، پیش‌بینی و رسیدگی به مشکلاتی که ممکن است در آینده بوجود آیند. پروژه‌های IT همگی مملو از عوامل شناسایی نشده یا تغییرات ناگهانی هستند که به‌ سرعت می‌‌‌توانند زمینه‌‌ساز بروز مشکلات جدی و مسائل جدیدی شوند. ( از اشتباهات کلاسیک)

2- مدیریت ریسک به‌جای آن‌که به‌عنوان یکی از بخش‌های ادغام‌شده در فرآیند برنامه‌ریزی یک پروژه در نظر گرفته شود، به‌عنوان یک فعالیت مستقل شناخته می‌شوند.

3- تفسیر اشتباه مخاطرات، مشکلات و مسائل باعث می‌شود تا تیم واقعا هیچ‌کاری برای مدیریت ریسک انجام نمی‌دهد.

معماری و طراحی

1- به یک ایده خام اجازه داده می‌شود به‌عنوان یک راه حل منتخب برگزیده شود، بدون آن‌که به این موضوع توجه شود که ممکن است راه‌حل‌های کارآمدتری برای رسیدن به‌اهداف پروژه وجود داشته باشد.

2- تیم کار خود را بر اساس طراحی مؤلفه‌های فردی آغاز می‌کند، بدون آن‌که به معماری کلی پروژه توجه کرده یا به این موضوع توجه کرده باشد که چگونه مؤلفه‌های مختلف با یکدیگر ادغام می‌شوند. فقدان معماری باعث بوجود آمدن دوباره کاری، شکاف، ادغام‌سازی‌های غیرمنتظره و نتایج ناکارآمد می‌شود.

3- عدم موفقیت در بررسی نیازهای غیرکارکردی هنگام طراحی یک محصول، سیستم یا فرآیند (بویژه نیازهای مربوط به عملکرد) باعث می‌شود محصول آماده تحویل غیرقابل استفاده باشد.

4- وجود یک معماری ضعیف خطایابی یا نگهداری یک سیستم را با دشواری همراه می‌سازد.

5- وسوسه شدن به استفاده از یک فناوری پیشرو در حالی‌که اصلا احتیاجی به آن نبوده یا به‌کارگیری آن برای پروژه نامناسب است.

6- توجه بیش از اندازه طراحان به ویژگی‌های ظاهری (طراحان اقدام به طراحی نسخه Rolls Royce یک محصول می‌کنند، در حالی‌که یک نسخه Chevy مورد نیاز بوده است.)

7- تیم سعی می‌کند همه مشکلات را با یک ابزار خاص حل کند، تنها به این دلیل که اعضاء تیم به‌خوبی قادر به درک این ابزار هستند، در حالی‌که ابزار موجود برای حل همه مشکلات مناسب نیست. ( به‌طور مثال در پیاده‌سازی یک پروژه سعی شود فقط از یک زبان‌برنامه‌نویسی استفاده شود.)

8- تیم آموزش‌های کافی در خصوص به‌کارگیری ابزارهای جدیدی که از آن‌ها استفاده می‌کند را ندیده یا ابزارهای مورد استفاده تیم مناسب با اهداف فروشنده محصول نیست.

 

پست های تصادفی

استارتاپ چیست؟
استارتاپ چیست؟
 استارت آپ واژه‌ای است که در سال‌های اخیر در اخبار دنیای فناوری به کرات شاهد استفا...

طوفان فکری با تیم مشاوران آکو

درخواست مشاوره
مشاوره با آکو