آیا حاضرید در زندگی پس رفت کنید و آنچه را هم که دارید از دست بدهید؟
بدون کوچکترین شکی، طبیعتا پاسخ شما خــیر خواهد بود ! چون هیچکس یک زندگی بد، یکنواخت و اندوهبار را دوست ندارند.
این ذات انسان است که میل به کمال داشته باشد. خودمان را در نظر بگیرید؛ دوست داریم آنچه را که داریم را بهتر کنیم؛ اتومبیل بهتر، خانه شیک تر، لباس های بهتر و حتی افکار جدیدتر دوست داریم آنچه را که داریم را بیشـتر کنیم؛ خانه بزرگتر، دوستان بیشتر، تنواع پوشاک بیشتر، مسافرت های بیشتر و … دوست داریم آنچه را که میخواهیم، سریع تر بدست آوریم هیچ جای تعجب یا حتی شرمساری هم ندارد !ما انسان ها جزئی از وجود خداوند هستیم و ناخودآگاه میل به بــهترین ها و زیباترین ها را داریم. اما یک مشکل جدی در راه رسیدن به بهترین، بیشترین و سریع ترین ها وجود دارد ! همه مان از این مشکل باخبریم. آنرا می شناسیم. میدانیم بد است اما نمیدانیم چطور آنرا یکبار برای همیشه… حل کنیم.
مشکلی که وجود دارد این است :ما میدانیم چه کارهایی خوب است و باید انجام دهیم اما حال و حوصله و اشتیاق انجام آنرا نداریم.
خب، این مثال ها آشنا نیستند :
میدانیم اگر در رابطه با حوزه کاری مان هر ماه یک کتاب بخوانیم؛ در آخر سال در حوزه کاری مان تبدیل به یک متخصص خواهیم بود و مردم حاضر خواهند بود برای اینکه مشتری ما شوند پول بیشتری بدهند و این یعنی درآمد بیشتر
میدانیم اگر هر روز صبح قبل از شروع کارمان ورزش کنیم، طول عمر بیشتر، اندام متناسب تر، ریه های سالم تر، مفاصل مقاوم تر و نشاط بیشتری خواهیم داشت میدانیم اگر فقط یک ساعت بیشتر هر روز بیشتر از رقیب مان کار کنیم، درآمدمان به اندازه چشمگیری افزایش پیدا خواهد کرد میدانیم اگر با افراد متخصص، حرفه ای و باهوش نشست و برخواست کنیم، ناخودآگاه ما هم متخصص، حرفه ای و باهوش خواهیم شد و … اما چــــــرا هیچ انگیزه و اراده ای برای انجام اینکارهای خوب نداریم؟ با اینکه میدانیم ورزش خوب است، دوستان خوب برای آینده مان مهم هستند، کارمان را باید هوشمندانه انجام دهیم، باید پس انداز داشته باشیم، باید افکار مثبت داشته باشیم، باید کتاب بخوانیم، باید… باید… باید… تا موفق شویم – اما اینکارها را نمیکنیم !
حتما موقعیت زیر برای شما هم اتفاق افتاده است :
میدانید امروز باید قسمتی از کارتان را که از هفته پیش مانده و هنوز انجام ندادید را حتما انجام دهید.
اما همانطور که به کارتان فکر میکنید چشم تان به برنامه جالب تلوزیون می افتد و با خودتان میگویید “خب حالا اینم ببینم بعد…” و بعد که برنامه تلوزیونی تمام شد، همین که از سر جایتان بلند میشوید بروید به کارتان برسید، یادتان می افتد به دوست تان زنگ بزنید و در مورد بازی فوتبال دیشب با او صحبت کنید. صحبت تلفنی تان که ۱ ساعت طول کشید تمام میشود و شما متوجه میشوید به آخر روز نزدیک شدید و دیگر زمان و حوصله انجام کار مهم تان را ندارید و آنرا به فـــــــردایی موکول میکنید که شاید هیچوقت نرسد.
شما در واقع تمام روز، هفته و ماه را سعی بر به تعویق انداختن کارِ مــــهـــمی میکنید که میدانستید باید انجام شود و انجام آن به نــــفع شماست؛ اما این کار را نکردید.
این مورد را یک پروفسور مشهور دانشگاه Wharton به نام کِیتی میلکمن راه حلی برای آن پیدا کرده است !
در واقع آنچه باعث آزار این پرفسور میشده است این بود که او میدانست باید یک سری کارهای مهم اما کمتر لذت بخش را حتما برای موفقیت بلند مدتش انجام دهد اما کارهای لذت بخش اما کمتر مهم باعث می شدند او فقط کارهای مهم را به بعد موکول کند.
بنابراین یک روش فوق العاده ساده، لذت بخش و به طرز عجیبی کاربردی برای این مشکل پیدا کرد که باعث شد در طی تحقیقاتش بر ۳۰۰ دانش آموز باعث رشد ۵۰%-ی میزان درس خواندن آنها و بعد پرداختن به کارهای روزمره شان شود. به زبان ساده این یعنی معجزه ! شما به کمک این فرمول که در ادامه میخوانید، خیلی ساده و راحت میتوانید تمام کارهای مهم و اساسی روزانه تان را که میدانید مهم هستند و باید انجام شوند را انجام دهید و بعد به کارهای کمتر مهم تر بپردازید.
نکته مهم در مورد این فرمول که باعث شگفتی افرادی شده که از آن استفاده میکنند، کاهش چشمگیر زمان انجام کارهای نه چندان لذت بخش است. یعنی افراد زمانی که از فرمول پروفسور میلکمن استفاده می کردند کارهایی را که دوست نداشتند را با سرعت بیشتری انجام میدادند و زمان بیشتری را برای انجام کارهای دوست داشتنی و لذت بخش شان صرف میکردند. اگر میخواهید یادبگیرید چطور اراده ای پولادین، برای انجام تمام کارهای سخت، طاقت فرسا و نه چندان لذت بخشی که میدانید مهم هستند و باید انجام شوند بدست آورید، فرمول میلکمن همان چیزی است که نیاز دارید.
به کمک فرمول پروفسور میلکمن نه تنها کارهای خسته کننده اما مهم تان را سریع تر به پایان خواهید رساند، بلکه بهره وری تان بیش از ۱۵۰% افزایش پیدا خواهد کرد.
اجازه دهید داستانی که پروفسور میلکمن در تحقیقش نوشته است را ابتدا بخوانید :
«من در دانشگاه پنسیلوانیا تدریس میکردم، اما هر وقت به خانه برمیگشتم تا به کارهای تحقیقاتی شخصی ام بپردازم خیلی خسته و کوفته بودم و اصلا نمیتوانستم به کاری بپردازم… این مسئله باعث شد از دانشگاه انصراف دهم
و فقط به انجام پروژه ها و تحقیقات شخصی ام که برایم مهم بودند بپردازم، اما به طرز عجیبی هر زمانی که میخواستم کارم را شروع کنم، موردی جالب تر از کار جلب توجه میکرد ! مثلا میخواستم یک کتاب داستان بخوانم، یک آهنگ قدیمی گوش کنم و کارهای مفرح دیگری تا اصلا به سمت و سو کارم تحقیقاتی ام نروم…»
این مورد باعث شد پروفسور میلکمن به رفتارش شک کند ! او میدانست که کار مهم، تحقیقاتی هستند که به خاطر انجام آنها و پرداختن تمام وقت به انها از دانشگاه انصراف داده است.
اما او هیچ اشتیاقی به انجامشان پیدا نمیکرد و همیشه چیزهای جالب تری هنگام کار جلب توجه میکردند…
اشتیاق متمرکز
دکتر میلکمن می نویسد :
«من تمام روزم را با خودم کلنجار میرفتم که به باشگاه ورزشی بروم و کمی ورزش کنم اما اینکار را نمیکردم و در آخر روز عذاب وجدان داشتم. من حتی تمام روزم را در حال کلنجار رفتم با خودم برای رها کردن کارم و تماشای سریال تلوزیونی دوست داشتنی ام داشتم…دلیل آن چه بود نمیدانم… اما میدانستم میتوانم این اشتیاق ها را یکپارچه کنم !»
پروفسور میلکمن کار جالبی انجام داد که موفق هم شد. او برای خود قوانین-ی طرح کرد و خودش را مجاب کرد از آنها اطاعت کند و تا جای ممکن قانون شکنی نکند.
قانون پروفسور میلکمن ساده بود :
انجام کار لذت بخش و مفرح بلافاصله پس از به اتمام رسیدن کار خسته کننده اما مهم !و یا تلفیق کار لذتبخش با کار خسته کننده. او با خودش قوانینی وضع کرد مانند اینکه فقط زمانی میتواند سریال تلوزیونی دلخواهش را تماشا کند که توانسته باشد ۴ صفحه از تحقیقش را انجام دهد. و یا فقط زمانی میتواند آخر هفته ها به مسافرت برود که بتواند در طول سفر ۲ کتاب صوتی گوش کرده باشد و مثال های دیگر… این قوانین جدید، به طرز چشمگیری نتیجه بخش از آب درآمدند.
تا جایی که پروفسور میلکمن درخواست طرح تحقیقات وسیعی را از دانشگاه Wharton پذیرفت و برنامه ورزشی ۲۲۶ دانش آموز را به دقت بررسی کرد و این نوع قانون گذاری را به آنها نیز آموزش داد و برای آنها وضع کرد. نتایج فوق العاده عجیب بودند ! دانش آموزانی که در تیم ورزشی مدرسه بودند، طبق قوانین دکتر میلکمن فقط زمانی میتوانستند به تفریح بپردازند که روزانه ۱٫۵ ساعت از پیش تعیین شده به ورزش حرفه ای پرداخته باشند.
دانش آموزانی که این قانون برای آنها وضع شده بود نتیجه ای ۲۹% تا ۵۱% بهتر از دانش آموزانی که این قوانین را نداشتند، در مسابقات ورزشی بدست آوردند. دلیل آن هم فوق العاده ساده است : آنها کارهای مهم تری که کمک به پیشرفت شان کرده بود را انجام داده بودند اما دانش آموزان دیگر بعضا احمال کاری و در انجام وظایف شان کوتاهی کرده بودند.
چطور شما هم اشتیاق متمرکزتان را فعال کنید؟
تمرین ساده ای برای اینکار وجود دارد که میتوانید انجام دهید؛
بر روی یک کاغذ سفید، دو ستون رسم کنید. زیر ستون اول باید تمام کارهای لذت بخش، مفرح و مورد علاقه تان که حاضرید تمام روز را حتی برای انجام آنها وقت بگذارید را لیست کنید مثلا؛ تماشای تلوزیون، با دوستان به گردش رفتن، فیلم دیدن، آهنگ گوش دادن و … زیر ستون دوم باید تمامکارهای مهم و اثربخشی را که بــــاید انجام دهید اما معمولا به تعویق می اندازید و یا به روز بعد موکول میکنید را لیست کنید مثلا؛ کتاب خواندن،
پس از کامل شدن ستون ها کارهای ستون ۲ را به ستون ۱ به دلخواه به صورت یک به یک به همدیگر متصل کنید تا در آخر دو ستون از کارهایی که هرکدام به کاری در ستون مجاور وصل شده است داشته باشید.
حال باید قانونی برای خودتان وصل کنید :
فقط زمانی میتوانید به کارهای ستون اول بپردازید که کار پیش نیازش در ستون دوم را به انجام رسانده باشید. این تمرین فوق العاده ساده تاثیری شگفت انگیز بر بهره وری و انگیزه شما برای انجام کارهای مهم خواهد داشت.
برای مثال، چند نمونه از تمرین فوق میتوانید به صورت زیر باشد :
کتاب های صوتی و پادکست (فایل های صوتی) را فقط زمانی که در حال ورزش کردن هستید گوش کنید
فقط زمانی حق دارید به لاک زدن ناخن هایتان بپردازید که به تمام ایمیل های کاری تان پاسخ داده باشید فقط زمانی باید لباس ها را اتو بزنید، ظرف بشویید و یا کارها را خانه را انجام دهید که مشغول تماشای سریال دلخواه تان از تلوزیون هستید فقط زمانی مجازید در رستوران دلخواهتان شام صرف کنید که یک قرار کاری مهم و آینده ساز در آن رستوران با فرد مورد نظر داشته باشید.