101 عامل شکست پروژه‌های IT (بخش اول)

Images
Images
Images
Images

101 عامل شکست پروژه‌های IT (بخش اول)

  • مقالات
  • 1,814 بازدید
دلایل زیادی برای شکست پروژه‌های IT وجود دارد. هر پروژه‌ای که با شکست مواجه می‌شود، مجموعه دلایل خاص خود را دارد. گاهی اوقات یک رویداد ناگهانی سرآغاز شکست خواهد بود. اما در بیشتر اوقات، زنجیره‌ای از مشکلات دست به دست هم داده تا در نهایت به شکست یک پروژه تجاری منجر ‌شوند. مشکلاتی که باعث شکست پروژه‌های تجاری می‌شوند را در دو گروه می‌توان دسته‌بندی کرد، کارهایی که تیم انجام نداده یا پیاده‌سازی آن ضعیف بوده و عواملی که زمینه‌ساز شکست شده‌اند.
 
 

تحقیقات نشان می‌دهد پروژه‌های بزرگ IT در معرض مخاطرات بیشتری نسبت به پروژه‌های کوچک قرار دارند. مکنزی نشان داده است که 17 درصد از پروژه‌های فناوری‌اطلاعات به ارزش 15 میلیارد دلار یا بیشتر به عنوان تهدیدی برای کل موجودیت شرکت‌ها به شمار می‌روند و بیشتر از 40 درصد از شرکت‌ها را در معرض ورشکستگی قرار می‌دهند. با این حال، صرف‌نظر از اندازه تجاری پروژه‌های IT که هر روزه با شکست مواجه می‌شوند؛ بعضی از آن‌ها از بودجه‌های سنگین و ویژگی‌های سطح بالا در مقایسه با پروژه‌های کوچک‌تر برخوردار هستند، اما چرا و چه استراتژی‌هایی از شکست پروژهای بزرگ تجاری جلوگیری به عمل می‌آورد؟

 

تحقیقاتی از سال 2006 تاکنون در این زمینه به عمل آمده و با بیش از 500 نفر از افرادی که در پروژه‌های بزرگ سابقه کار داشته‌اند مصاحبه‌ای انجام شده، منابع مختلف مورد بررسی قرار گرفته تا در نهایت یک جمع‌بندی واحد از این عوامل به‌دست آید تا در مجموع اشتباهات رایجی که منجر به شکست یک پروژه یا سرآغازی بر شکست یک پروژه به شمار می‌آیند مشخص گردد. در این سری از مقالات بر آن شدیم تا به بیان عواملی بپردازیم که زمینه‌ساز شکست پروژه‌های IT شده و همچنین نگاهی به‌ پروژه‌های بزرگی که تاکنون با شکست مواجه شده‌اند بیندازیم.

اهداف و چشم‌اندازها

1. عدم درک این موضوع که چه عاملی در پشت صحنه باعث شده است تا یک پروژه IT نتواند پاسخگوی نیازهای واقعی یک سازمان باشد( به عبارت دیگر عدم طرح این پرسش یا عدم جواب دادن به این سؤال: ما واقعا در تلاش برای رسیدن به چه هدفی هستیم؟)

2. عدم مستندسازی و ارائه یک چشم‌انداز شفاف و مختصر که می‌تواند برای برقراری ارتباط میان اهداف پروژه و سازمان مورد استفاده قرار گرفته و به عنوان یک نقطه کانونی برای برنامه‌ریزی مورد استفاده قرار گیرد.

3. به طور کلی اهداف پروژه با اهداف استراتژیک و کسب‌وکار سازمان در تضاد است؟ ( به عنوان مثال، حامیان مالی دستورهای خاص خود را که با اهداف سازمان همسو نیست، دنبال می‌کنند).

4. پروژه اهداف و چشم‌انداز خود را تعریف می‌کند، اما سند نوشته شده در قفسه‌های بایگانی قرار گرفته و هرگز به عنوان یک راهنما برای تصمیم‌گیری‌ها مورد استفاده قرار نمی‌گیرد.

5. عدم هماهنگی پروژه‌های متعددی که در کل سازمان پخش شده‌اند. در نتیجه پروژه‌های مختلف فاقد هم طرازی با یکدیگر بوده یا به‌طور بالقوه در حال ایجاد اختلال در کار یکدیگر هستند.

رهبری و نظارت

1. عدم موفقیت در ایجاد ساختار نظارتی مناسب برای نیازهای پروژه (که از آن به عنوان اشتباهات کلاسیک یاد می‌شود).

2. انتصاب یک حامی مالی فردی که به طور جدی توانایی نظارت حساس روی پروژه را نداشته یا یک مدیر پروژه که تصور می‌کند تنها مسئولیت او ساخت یک پروژه موفق است.

3. انتصاب یا حامی مالی که فاقد تجربه، ارشدیت لازم، زمان یا آموزش برای ایجاد یک نقش مؤثر و تأثیرگذار باشد.

4. عدم موفقیت در رهبری مناسب و مؤثر در یک یا بیش از سه حوزه مدیریتی همچون کسب‌وکار، فنی و سازمانی

5. مدیر پروژه فاقد مهارت‌های فردی یا سازمانی لازم برای گرد هم آوردن افراد بوده و همچنین فاقد توانایی به وجود آوردن اتفاقات تأثیرگذار است.

6. عدم موفقیت در پیدا کردن سطح مناسب از نظارت بر پروژه ( خواه کسی که باعث دلسرد شدن افراد و عدم ایجاد انگیزه در تیم شده یا باعث شود تیم نسبت به پیگیری عوامل مؤثر بی‌تفاوت شده به طوری‌که در نهایت پروژه از کنترل خارج شود).

مسائل مربوط به تعامل با سودبران

1. عدم شناسایی یا مشارکت دادن سودبران (از اشتباهات کلاسیک محسوب می‌شود)

2. عدم مشاهده پروژه از نگاه سهام‌داران باعث می‌شود تا درک درستی از تأثیرگذاری پروژه بر سهام‌داران به دست نیاید، زیرا هیچ‌گونه پیش‌زمینه‌ای از این‌که سهام‌داران چگونه به پروژه واکنش نشان می‌دهند، وجود ندارد.

3. تحمیل یک راه‌حل یا تصمیم‌گیری به سودبران، باعث امتناع ورزیدن آن‌ها از خرید محصول می‌شود.

4. اجازه دادن به یک گروه از سهام‌داران برای تسلط بر پروژه، در حالی‌که نیازهای دیگر گروه‌ها نادیده انگاشته می‌شود.

5. عدم موفقیت در وارد کردن تغییر مدیریتی مناسب بر نوع فعالیت‌هایی که داخل محدوده پروژه در جریان است، برای اطمینان دادن به سهام‌داران که امکان تغییر حالت از روش‌های قدیمی و سنتی به روش‌های جدیدی که همزمان با پروژه معرفی شده است، وجود دارد.

6. عدم ایجاد ارتباطات مؤثر بین افراد، گروه‌ها یا سازمان‌هایی که در ارتباط با پروژه قرار دارند(از اشتباهات کلاسیک).

 

پست های تصادفی

طوفان فکری با تیم مشاوران آکو

درخواست مشاوره
مشاوره با آکو