کمالپرستی (Perfectionism) و میل به بهترین بودن، ذهن ما را برای شکست برنامهریزی میکند. این که به سوی کمال در حرکت باشیم بسیار فرق میکند با این که بخواهیم بهترین و کاملترین باشیم. تلاش برای بهترین بودن، راهی است که به خودمان بگوییم که ما هرگز به اندازه کافی خوب نبودهایم.
افق دیدتان را گسترش بدهید. به چیزهای بزرگ فکر کنید. شاید این کار گاه سخت و رنج آور باشد، اما به رنجش میارزد.
ضعف هم مانند حقیقت و شجاعت به خوبی احساس میشود. خودتان باشید. حقیقت و شجاعت همیشه راحت نیستند اما همیشه قدرتمندند.
از قدیم گفتهاند شانس در خانه همه را میزند، اما تنها کسانی که بیدار باشند و از قبل آماده، در را برای شانس باز میکنند و آنها که خوابند، حتی صدای کوبیدن در را نمیشنوند. پس اساس استفاده از شانس، آمادگی است و نه این که باور کنیم شانس همه کارها را رو به راه خواهد کرد.
خیلیها فکر می کنند اگر در زمان مناسب، در جای مناسب، منتظر شخص مناسب باشند، به موفقیت دست پیدا خواهند کرد. اما فرصت، آن است که شما پیدایش کنید نه این که فرصت شما را پیدا کند!
اجازه ندهید عقاید و باورهای دیگران شما را از پا در بیاورد. همهاش اتلاف وقت است! در عوض به خودتان رجوع کنید و از این که فکر و یا احساس خودتان را مبنای کارتان قرار دهید هراسی به خود راه ندهید (البته این موضوع تناقضی با گرفتن مشورت از دیگران ندارد).
شاید به تنهایی هم بتوانید کاری را انجام بدهید، اما وقتی دو نفر هستید هم بهتر و بیشتر کار می کنید و هم کارها جنبه تفریحی پیدا میکنند.
زیاد وعده ندهید اما اگر میدهید، با تمام توان تان پایش بایستید.
همه ما نقطه ضعفهایی داریم. روی آن ها کار کنید، اما تمرکزتان روی تواناییها و نقاط قوتتان باشد.
سرزنش دیگران از سر شجاعت و قدرت نیست، دقیقا برعکس، از سر ترس و بزدلی است و هزینه آن از کف رفتن ارزش و اعتبار ما است.
شاید اعتقاد دارید که شما فقط، نسبت به آنچه که انجام میدهید مسئولیت دارید و نه نسبت به آنچه که فکر میکنید. واقعیت این است که این دو را خیلی نمیتوان از هم جدا کرد. افکار ما به زودی تبدیل به اعمال ما خواهند شد. پس مراقب افکار منفیمان باشیم، چرا که نه تنها آینده ما را تباه خواهند کرد، بلکه عواطف و احساسات اکنون ما را هم تیره و تار میکنند.
آینده از همین الان شروع می شود.
مطمئنترین راه برای شکست، این است که تلاش کنید خوشایند همه باشید. سعی کنید خوشایند خودتان باشید و کسانی که برای شما مهم هستند.
اهداف کوچک به نتایج کوچک میانجامد، اهداف بزرگ به نتایج بزرگ و گاه بسیار بزرگ ختم میشود. (البته این موضوع به این که اهداف قابل دستیابی برای خود تعریف کنید و یا اهداف را به بخش های کوچک تبدیل کنید، ارتباطی ندارد).
اینها قاتلان وقت و راهزنان رضایت و شادی هستند.
تغییر با یا بدون اجازه شما روی میدهد. وقتی میتوانید، مدیریتش کنید و بهترین آن را بیرون بکشید.
بزرگترین اشتباه شما میتواند این باشد که تلاش کنید هرگز اشتباه نکنید!
کارها را به دلیل این که سخت هستند، رها نکنید. با جملات منفی با خودتان حرف نزنید. اغلب وقتی کارها سخت هستند، به همان اندازه می توانند هیجانانگیز و برانگیزاننده باشند.
کمرو، خجالتی و شرمگین بودن کمکی به شما نمیکند. برای هیچ کس هم کاری را راحتتر نکرده است. فقط زندگی را برایتان به جهنمی تبدیل می کند.
آدمهای ضعیف استاد شایعهپراکنی هستند. به جای شایعات در مورد افکار و برنامهها صحبت کنید. وقتی در مورد آدمها صحبت می کنید، دلسوز و حمایتگر باشید.
سقوط کردن باعث شکست نیست. این برنخاستن است که موجب شکست خوردن میشود.
اگر امروزتان را برای شکایت از دیروز تلف کنید، زمانی برای ساختن فردایی بهتر نخواهید داشت.
اگر دور و بر شما آدمهایی هستند که سعی میکنند با منفیبافی شما را پایین بکشند، شاید حالا وقت آن است که اطرافتان نگاه تازهای بیندازید.
مقایسه، یکی دیگر از رهزنان شادی است. نگران این که دیگران چه میکنند نباشید. (منظور این نیست که مثلا اگر یک مدیر هستید، از فعالیتهای رقبا بیخبر باشید؛ بلکه از مقایسه خود با دیگران، دچار غم و اندوه نشوید).
هر کدام از ما میتوانیم تفاوتی، هرچند کوچک، به وجود بیاوریم و همه ما با هم می توانیم تغییرات مثبتی را در کسب و کار و زندگی رقم بزنیم.
این ۲۵ نکته را خواندید. هر کدام از این نکتهها در چند جمله خلاصه شدهاند و شاید هم خیلیها فکر کنند خوب، حالا من با انجام این کارها از فردا موفق خواهم شد. درست است، شما با انجام این کارها موفق خواهید شد، اما ناچارم بگویم که این کارها، آنقدرها که راحت گفته میشود، انجام نمیشود. برای هر کدام از این موارد بیست و پنج گانه، کتابها نوشته شده است. به عنوان نمونه نکته اول، یعنی کمالپرستی را در نظر بگیرید. روانشناسان اعتقاد دارند که کمالپرستی از اضطراب و وسواس ریشه میگیرد. بنابراین افراد کمالپرست، افراد مضطرب و نگرانی هستند که از ترس این که کارشان کوچکترین ایرادی داشته باشد، از ترس قضاوت دیگران یا دیگرانی که درونی کردهاند، دست به هیچ کاری نمیزنند تا دیکته نانوشتهشان، همچنان بدون غلط بماند. بنابراین چنین افرادی برای رهایی از این مشکل ابتدا باید با مشکل اضطراب خود روبرو شوند. آنها در طی این رویارویی درمی یابند که این خصیصه از کجا ریشه گرفته و چه بر زندگی آنها آورده است. با رفع این اضطراب است که میتوان کمالپرستی را از خود دور کرد. نیازمند تایید دیگران بودن که از قضا یکی از مشکلات بزرگ در جامعه ما است، ریشه در باور ما درباره خوب نبودنمان دارد. به عبارتی وقتی ما خودمان را به اندازه کافی خوب نمیدانیم، به جای تکیه بر تواناییهای خومان، نگاهمان را به بیرون از خود میدوزیم تا ببینیم که دیگران در باره ما و یا کار ما چگونه فکر یا قضاوت میکنند.